یکسال گذشت
دختر رویاهای من
اولین جشن زادروز زیبایت گذشتو من برایت ستاره تا ستاره را آذین بستم
که همه ببینند و بدانند که فرشته دریایی ما یکساله شد
و مادرانگی های من هم یکساله شد...
دختر گلم همیشه عاشقت میمانم که مرا به مادریت برگزیدی.
یکسال با تمام سختی و بیخوابی استرس گذشت
و من با تمام ناباوری به این گذر زمان مینگرم که چقدر با شتاب
تو را از مرز ناتوانی گذراند و حالا با اینهمه خلاقیت و توانایی مرا خوشحال
اما بیش از پیش دلتنگ میکنی.
دلتنگ روزهایی میشوم که بوی خاص ناگفتنی داشت
بوی تازگی بوی طراوت بوی تولد
بوی نوزادی....
یکسال پیش در چنین روزهایی غرق در دردی بودم که با جان و دل
دوستش داشتم و غرق در بیخوابی هایی شدم که برای دیدنت نیاز بود
و از آن پس غرق دلواپسی هایی هستم که به خاطرش مرا
مادر خواندند....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی