یکسال گذشت
دختر رویاهای من اولین جشن زادروز زیبایت گذشتو من برایت ستاره تا ستاره را آذین بستم که همه ببینند و بدانند که فرشته دریایی ما یکساله شد و مادرانگی های من هم یکساله شد... دختر گلم همیشه عاشقت میمانم که مرا به مادریت برگزیدی. یکسال با تمام سختی و بیخوابی استرس گذشت و من با تمام ناباوری به این گذر زمان مینگرم که چقدر با شتاب تو را از مرز ناتوانی گذراند و حالا با اینهمه خلاقیت و توانایی مرا خوشحال اما بیش از پیش دلتنگ میکنی. دلتنگ روزهایی میشوم که بوی خاص ناگفتنی داشت بوی تازگی بوی طراوت بوی تولد ...
نویسنده :
مری ماما
20:19
تا همیشه میخواهمت
سلام دنیزم روزگاری در درونم جوانه زدی و آشیانه ای برای خود ساختی تو در آشیانه ی خود بزرگ میشدی و گاهی بر من نهیب میزدی که هستی خون هایمان از طریق جویی به هم راه داشتند غذایت به خوراک من بستگی داشت و نفست هم... تا اینکه آن ریسمان ارتباط من و تورا بریدند تو دیگر میتوانستی در خارج از من زندگی کنی اما هنوز نه بدون من... تو باید هنوز از شیر من تغذیه میکردی بعد گفتند شش ماه که بگذرد در کنار شیر مادر میتوانی از غذای کمکی هم استفاده کنی و بعد از یکسال و اندی دیگر شیر هم احتیاج نداری. جااااااااااااان مادر....
نویسنده :
مری ماما
2:55
عکسهای دنیز
توی پارک اسفند91 توی پارک دنیز کوچولو گل دسته توی باغ نشسته دنیز تو عروسی عمه زز دنیز و دخترخاله آیسان در حال اسب سواری ...
نویسنده :
مری ماما
17:26